پیش بسوی تغییر در ایران و برقراری جمهوری دمکراتیک و حکومت سکولار در کشورمان

پیش بسوی تغییر در ایران و برقراری جمهوری دمکراتیک و حکومت سکولار در کشورمان

طرح ده ماده‌ای مریم رجوی برای یک ایران دمکراتیک

 

مریم رجوی، رئیس جمهور دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران

طرح ده ماده‌ای مریم رجوی برای یک ایران دمکراتیک

بیش از صد سال است که مردم ایران با انقلابات و قیام‌های فراوانی شور و اشتیاق و لیاقت خود را بعنوان یک ملت پیشرفته برای داشتن یک کشور دمکراتیک با آزادی‌های فردی بیان کرده‌اند و برای این حق‌شان، از انقلاب مشروطه، تا قیام‌های آزادی‌خواهانه مثل شیخ محمد خیابانی و یا کلنل پسیان تا قیام جمهوری‌خواهانه سردار جنگل، میرزا کوچک خان خون‌های بسیاری پرداخته‌ و فداکاری‌های بسیاری کرده‌اند و حتی در دوران دکتر مصدق که با رأی اکثریت مردم به‌عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد و اولین دولت ملی در ایران روی کار آمد، باز هم مردم در ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ با قیام و شورش علیه کودتای ننگین محمدرضا پهلوی، با رأی دوباره آن‌هم با نثار خونشان به دکتر مصدق رأی اعتماد دادند و دولت دکتر مصدق می‌توانست یک دولت بورژوازی ملی را تشکیل دهد تا راه برای رشد ملی و اقتصادی ایران همچون ژاپن و کره جنوبی هموار شود، ولی محمدرضا پهلوی که همچون پدرش رضاخان میرپنج که توسط استعمار انگلیس روی کار آمده بود، با قیام مردم مجبور به فرار به ایتالیا شده بود و این‌بار با دخالت مستقیم امریکا و بوسیله سیا و مزدوران اجاره‌ای و محلی خود مانند شعبان بی‌مخ و یا آخوندهای درباری مانند آیت‌آلله کاشانی، کودتای دیگری را علیه دکتر مصدق ترتیب دادند و شاه را دوباره به ایران برگرداندند و برای ۲۵ سال دیگر حاکمیت ارتجاع پهلوی بود که بر ایران حکومت می‌کرد.

شاه که البته توان حل تضادهای اجتماعی ایران را هم‌پا با درآمد نفتی و ارتقاء یافتن سطح خواسته‌های مردم نداشت، دست به سرکوب زد بطوریکه اولین گروه‌ها با مشی مبارزه مسلحانه و ایدئولوٰژی انقلابی مانند مجاهدین و چریک‌‌های فدایی خلق در ایران شکل گرفتند و از این پس بود که شکل مبارزه در ایران از مسالمت‌آمیز ، به قهرآمیز روی آورد که البته این‌هم ناشی از سرکوب‌های وحشیانه محمدرضا پهلوی توسط ساواک بود.

اما در نهایت این مردم ایران بودند که در قیام و انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷ توانستند برای همیشه حکومت پهلوی را خلع و سرنگون و از ایران اخراج کنند، ولی استعمار که بیکار ننشسته بود و می‌دانست با بوجود آمدن یک ایران مستقل در خاورمیانه، بصورت دومینو کشورهای منطقه در آینده‌ای نه چندان دور دچار دستخوش تغییر خواهند شد، در یک کنفرانس در گوادولوپ، به رهبری امریکا و با جلوداری برژنسکی به این نتیجه رسیدند که این‌بار هم باید انقلاب ایران را از مسیر اصلی‌اش خارج کنند و بهترین وسیله و بهترین شخص برای این‌کار، شخص خمینی بود که با توجه به سابقه مخالفت نه‌چندان جدی با شاه و همچنین داشتن افکار ضدترقی‌خواهانه و در واقع افکار ارتجاعی بهترین وسیله برای گمراه کردن مسیر انقلاب دمکراتیک ایران و سرکوب نیروهای مترقی می‌باشد، بهمین منظور در سازشی که ارتش شاه به راهنمایی ژنرال هویزر با خمینی داشت، در یک حرکت نمادین، حکومت به شخص خمینی و دم و دنبال‌چه‌های او منتقل شد و او هم از همان آغاز دست به سرکوب مردم ایران زد، از سرکوب ترکمن‌صحرا تا کردستان و بعد هم برافروختن جنگ ضدمیهنی علیه عراق، راه را برای سرکوب خشونت‌بار نیروهای انقلابی هموار کرد و از تابستان سال ۱۳۶۰ دست به کشتار عمومی در کوچه و خیابان و زندان زد.

ولی در مقابل این توطئه‌های استعمار و ارتجاع، از همان آغاز یک نیرو و یک سازمان بود که به ماهیت ارتجاعی خمینی و حکومتش پی برد و فهمید که در ناصیه این حکومت چیزی جز سرنگونی نخوابیده است و آن‌هم سازمان مجاهدین خلق ایران به رهبری مسعود رجوی بود، که در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی همه جا مقابل رژیم دیکتاتوری مذهبی خمینی ظاهر شد و بعنوان تنها نیروی اصلی بازدارنده این رژیم شناخته شد، بطوریکه بعداِ با تشکیل ارتش ازادیبخش تنور جنگی خمینی را هم گل گرفت و خمینی را وادار به خوردن جام زهر کرد.

وجه پایه‌ای دیگر که رژیم خمینی بر‌ آن بنا شده بود، سرشت زن‌ستیزانه آن، بدلیل ارتجاع مذهبی بود که بر این رژیم حاکم بود، بهمین دلیل در جبهه مقابل خمینی، زنان بسیاری در مقابل او قد برافراشتند و آنها امید خودشان را در سازمان مجاهدین خلق یافتند و بدان روی آوردند که تعداد زیادی در زندانها شکنجه و اعدام شدند و آنچه که باقی ماندند روانه ارتش ازادی‌بخش به‌مثابه تنها ظرف اصلی برای مقابله با این رژیم زن‌ستیز شتافتند و از آنجا که هر حرکت تکاملی در ابتدا بصورت کمی است و در نقطه‌ای بصورت کیفی بارز می‌شود. مبارزه زنان ایران هم بعد از هزاران زندانی و اعدامی  مبارز و مجاهد، در نقطه کیفی در زنی به اسم مریم رجوی متبلور شد، زنی که بدلیل انتخابگر بودنش، از همه وابستگی‌های پیشین به جامعه استعماری و استبدادی گسسته است و همه مجاهدین را به این راه   فرا می‌خواند تا هرچه زودتر و بهتر رژیم پوسیده و ارتجاعی ملاها را سرنگون سازند.

برسمیت شناخته شدن بین‌المللی مریم رجوی بعنوان رئیس جمهوری دوران انتقال


او با انقلابش، که مجاهدین به آن انقلاب ایدئولوژیک می‌گویند، به همه مجاهدین و هوادارانشان می‌آموزد که تنها راه برای سرنگونی، پرداخت هرآن چیزی است که انسان‌ها در زندگی آن را دوست دارند و تا وقتی از همه چیز خودشان در مبارزه برای آخوندها نگذرند، شایسته پیروزی نیستند و بدینسان کل مجاهدین را دچار یک تحول شگرف کرد.

انسان انتخابگر چه کسی‌ است؟

 برتراند راسل در کتاب« چرا مسیحی نیستم» می‌گوید« همه ما تقریبا بصورت ارثی مذهبی را که در خانواده‌مان رایج بوده، پذیرفته و به آن پای‌بند هستیم، پس کسی می‌تواند آزاد از هر مذهب موروثی باشد که به آن پشت کند»

اما مریم رجوی در عین اثبات این حرف، آنرا کاملاِ نفی می‌کند، او ابتدا با نقی هر نوع وابستگی مذهبی در جوانی‌اش، با آشنا شدن با سازمان مجاهدین که سازمانی است براساس اسلام انقلابی و مترقی، دوباره مذهب را بصورت ترقی‌خواهانه و جدا از وابستگی‌های قدیم خانوادگی انتخاب می‌کند و بدین‌سان است که بعنوان زنی مترقی، انقلابی، از خودش انسانی با اهدافی والا و ارزش‌هایی والا می‌آفریند و در عین حال این آفرینش را هم در دیگران بوجود می‌آورد و بدلیل این ماهیت وجودی‌اش هست که هر انسانی که با او رودر رو می‌شود، جز اذعان به کرامت،شرافت، شجاعت و طهارت و فداکاری همه چیز او برای آزادی ایران چیزی دیگری نمی‌بیند.

و بدلیل داشتن همین ارزش‌هاست که می‌تواند جامعه‌ای منطبق بر ارزشهای کسب شده خودش که دیگر هیچ نشانه‌ای از جامعه گذشته ندارد به‌وجود بیاورد.

و با این سابقه بود که مریم رجوی در تابستان داغ ۱۳۷۲ توسط شورای ملی مقاومت بعنوان رئیس جمهور دوران انتقال حاکمیت به مردم بعد از سرنگونی رژیم خمینی برگزیده شد و مشروعیت این برگزیده شدنش، البته ناشی از مبارزه خودش و سازمان مجاهدین به رهبری مسعود رجوی بود، زنی که بعداِ کاملا صلاحیت خودش را برای رهبری سازمان مجاهدین و سپس برای رهبری جنبش انقلابی در کنار مسعود رجوی تاکنون ثابت کرده است.

حال با این معرفی و شناسه، می‌توانیم ده‌ماده‌ای او را که معروف به ده ماده‌ای مریم رجوی برای ایران پس از سرنگونی رژیم ملاها می‌باشد بخوانیم و بررسی کنیم.

ده ماده‌ای که از دوست و دشمن، ایرانی و غیرایرانی، به مترقی بودن آن اذعان کرده‌اند و آنها بهترین و کامل‌ترین بیانیه برای ایران آزاد و دمکراتیک پس از سرنگونی دیکتاتوری مذهبی می‌دانند.

 

طرح ده ماده‌ای مریم رجوی

۱برنامه ۱۰ماده‌ای مریم رجوی برای آینده‌ ایران عبارت است از:

۱ـ نه به ولایت فقیه. آری به حاکمیت مردم در یک جمهوری با رأی آزاد و کثرت‌گرا.

۲ـ آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و فضای مجازی

انحلال سپاه پاسداران، نیروی تروریستی قدس، لباس شخصی‌ها، بسیج ضدمردمی، وزارت اطلاعات، شورای انقلاب فرهنگی و همه گشتها و نهادهای سرکوبگر در شهر و روستا و در مدارس، دانشگاهها، ادارات و کارخانه‌ها.

۳ـ تضمین آزادی‌ها و حقوق فردی و اجتماعی طبق اعلامیه جهانی حقوق‌بشر.

انحلال دستگاههای سانسور و تفتیش عقاید، دادخواهی قتل‌عام زندانیان سیاسی، ممنوعیت شکنجه و لغو حکم اعدام.

۴ـ جدایی دین و دولت، آزادی ادیان و مذاهب.

۵ـ برابری کامل زنان و مردان در حقوق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی، لغو هر گونه تبعیض، حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، تحصیل و اشتغال. منع بهره‌کشی از زنان تحت هر عنوان.

۶ـ دادگستری و نظام قضایی مستقل طبق معیارهای بین‌المللی مبتنی بر اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمه علنی و استقلال کامل قضات. الغاء قوانین شریعت آخوندی و بیدادگاههای انقلاب اسلامی.

۷ـ خودمختاری و رفع ستم مضاعف از اقوام و ملیت‌های ایرانی طبق طرح شورای ملی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران.

۸ـ عدالت و فرصت‌های برابر در اشتغال و در کسب و کار و بازار آزاد برای تمام مردم ایران. احقاق حقوق کارگر و دهقان، پرستاران، کارمندان، فرهنگیان و بازنشستگان.

۹ـ حفاظت و احیای محیط‌زیست قتل‌عام شده در حکومت آخوندها.

۱۰ـ ایران غیراتمی، عاری از تسلیحات کشتار جمعی. صلح، همزیستی و همکاریهای بین المللی و منطقه‌یی.

 


0 Comments:

ارسال یک نظر

Twitter Delicious Facebook Digg Stumbleupon Favorites More

 
Design by Free WordPress Themes | Bloggerized by Lasantha - Premium Blogger Themes | coupon codes