پیش بسوی تغییر در ایران و برقراری جمهوری دمکراتیک و حکومت سکولار در کشورمان

پیش بسوی تغییر در ایران و برقراری جمهوری دمکراتیک و حکومت سکولار در کشورمان

۲۲ بهمن ۵۷ دفن تاریخی سلطنت در ایران ونقطه عطفی در مبارزه علیه ارتجاع مذهبی


انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران

انقلاب ایران، نه مرده و نه خاکستر شده

انقلاب سال ۵۷ نه مرده و نه خاکستر شده

تاریخ معاصر ایران از قبل از مشروطیت تاکنون همواره شاهد دو جریان متعارض با یکدیگر در صحنه سیاسی –اجتماعی بوده است،‌ انقلاب و ضدانقلاب، ارتجاع و ترقی،‌ البته ارتجاع از قبل هم بود و بهمین دلیل هم انقلاب در قبال آن شکل گرفت.

با انقلاب مشروطیت و بدلیل تقابل ارتجاع و بعد هم سرکوب و انحراف مشروطیت، در ادامه به قیام سردار جنگل برای ایجاد جمهوری و قیام کلنل پسیان و شیخ محمد خیابانی و در نهایت به دکتر محمد مصدق رهبر ملی رسید.

با کودتا سال ۳۲ علیه دکتر مصدق و یکسویه شدن ارتجاع سلطنتی-مذهبی، راهی جز مبارزه مسلحانه نماند و در این راه دو گروه پیشتاز بودند، سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی، در سازمان چریکها با رد تئوری بقا و جنگ مسلحانه هم تاکتیک و هم استراتژی و در مجاهدین با ترسیم مرز سرخ و ارتقاء آن از مرز بین با خدا و بی خدا به مرز سرخ بین استثمارکننده و اسثمارشونده و با دادن شهدایی آنهم در سطح رهبری، مبارزه را در متکامل ترین شکل آن در جامعه ایران ماندگار کردند.

و بدلیل همین خونها و مبارزات بود که با انقلاب ۵۷ و سرنگون کردن و فراری دادن شاه، دفتر سلطنت برای همیشه در ایران بسته شد. ۲۲ بهمن نقطه عطفی بود که مردم با شرکت میلیونی خود در چندماه تظاهرات سراسری و با شعار «مشترک مرگ بر شاه و قسم به خون شهدا، شاه تو را می کشیم»، عزم و اراده خلق در بستن دفتر سلطنت در ایران برای همیشه را نشان داد.

اما متأسفانه همانطور که گفته شد در تاریخ ایران همواره دو کانون ارتجاع وجود داشته است، سلطنت و مذهب ارتجاعی با قدمتی ۱۴۰۰ ساله و این دو از شروع انقلاب مشروطیت دست در دست همدیگر همواره در کنار یکدیگر دد مقابل هر جنبش مترقی و آزادیخواه ایستادند. در دوران مشروطیت با حضور شیخ فضل الله نوری در کنار محمدعلی شاه این وحدت استراتژیکی بخوبی خودش را در مقابل جنبش مشروطه و بعد هم سرکوب کردن آن نشان داد و در دوران مصدق با حضور کاشانی و کمک در تأیید کودتا و همراهی با شاه در ضدیت با دکتر مصدق بارز شد.

در انقلاب ۵۷ سطح رشد اجتماعی مردم به نقطه ای رسیده بود که این وحدت استراتژیک را با سرنگونی شاه از بین برد و شیخ در صحنه سیاست و سرکوب تنها ماند.

البته این ظلم و همراهی شاه با شیخ بود که رهبران واقعی جنبش انقلابی را یا اعدام کرد و یا در زندان نگه داشت تا راه برای همجنس ارتجاعی خودش، مذهب ارتجاعی و شخص خمینی باز شود.

بهمین دلیل انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷، نقطه دفن سلطنت برای همیشه شد، هرچند که نباید تهدیدش را بخصوص در دوران قیام و تبدیل شدن به ابزاری برای شیخ نادیده گرفت و هرچند که بعد از ارتجاع سلطنتی شاه، ارتجاع مذهبی بر کشور حاکم شد ولی مبارزه هم در شکل تکاملی خودش چه در ۲،۵ سال از ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۶۰ و چه بعد از آن در کسوت شورای ملی مقاومت و آلترناتیو ادامه یافت تا به امروز که به چشم انداز پایان دیکتاتوری ولی فقیه رسیده‌ایم علی الخصوص با قیام سراسری ۱۴۰۱ مردم ایران نشان دادند که دیگر در کشورمان ایران جایی برای شیخ هم نیست و بقول مسعود رجوی« خدای انقلاب ۱۴۰۱ همان خدای انقلاب ۵۷ است» و همانطور که در بالا نوشتم بدلیل تهدید استراتژیکی همدستی شیخ با شاه است که مردم در قیام ۱۴۰۱ شعار می‌دادند« مرگ بر ستمگر- چه شاه باشه، چه رهبر» و با شعار « نه سلطنت، نه رهبری- برادری، برابری» در واقع با این دو شعار است که هم نفی حکومتهای ارتجاعی کنونی و قبلی را می گویند و هم انتخاب بعدی را مشخص کرده اند، جامعه‌ای برپایه یک جمهوری دمکراتیک کثرت‌گرا که دیگر جایی برای هیچ نوع ارتجاع و زاییده ارتجاعی باقی نماند. جمهوری‌ئی با جدایی دین از دولت و احترام و خودمختاری برای خلقها و اقوام قومی و مذهبی که دهه‌ها توسط هر دو ارتجاع سرکوب شده‌اند و برابری حقوق زنان.

بشکه باروت اعتراضات، جلوی چشم شاه بود و انقلابیون این را گفته بودند، اما شاه نه دید و نه شنید

و قیام‌های کنونی ادامه همان قیام‌های سال ۵۷ می‌باشد که مردم خواستار آزادی و برابری می‌باشند و در تکامل همین راه، مردم می‌دانند مانند همان قیام جز با سلاح و سرنگونی امکان تغییر حاکمیت در ایران وجود نداد،‌ چرا که در غیراین‌صورت باز‌هم میوه‌چینان و سارقان انقلاب که از هرگونه جنبش مسلحانه مردم بدلیل رادیکال شدن آن می‌ترسند، سعی در انحراف و کم‌رنگ جلوه دادن تنها راه، که سلاح و سرنگونی هست خواهند کرد. اما مردم ایران این‌بار با قیام‌های پی‌درپی و شعارهای اثباتی راه آینده نشان داده‌اند که این‌بار فرصتی برای انگل‌های سیاسی نخواهند گذاشت.

و این چنین است که دفتر ارتجاع مذهبی هم برای همیشه در ایران بسته خواهد شد و مسلما چون دیگر هیچکدام از دو نوع ارتجاع در حکومت نیستند که بتوانند پشتیبان ارتجاع دیگری باشند، راه برای رشد اجتماعی-سیاسی و اقتصادی مردم ایران برای همیشه باز خواهد شد و از هم اینک می‌توان برای یک ایران بدون حکومت دیکتاتوری، یک آینده پرشکوه، آباد و آزاد را آرزو کرد و آن‌را ترسیم کرد.


عباس تبریزی


0 Comments:

ارسال یک نظر

Twitter Delicious Facebook Digg Stumbleupon Favorites More

 
Design by Free WordPress Themes | Bloggerized by Lasantha - Premium Blogger Themes | coupon codes